|
" هور بابايي " ، مراسمي است سنتي و كهن كه مردم نوش آباد، آن را معمولا در نيمه ماه رمضان برگزار مي كنند.
درباره نام اين مراسم ، تعابير جالبي وجود دارد ؛ از جمله برخي " هوربابا " را همان " هومبابا "يكي از شخصيت هاي نهفته در داستان گيلگمش مي دانند كه نگاهبان درختان سدر بود و در جنگ با گيلگمش كشته شد . اما اين تعبير ، ظاهرا ارتباط چندان محكمي با اين آيين مذهبي - محلي ندارد .
آئين ها و رسم و رسوم ها
آيين سنتي و مذهبي قالي شويان ۲۰۰هزار زاير و هياتهاي مذهبي از نقاط مختلف كشور روز جمعه در مشهد اردهال كاشان برگزار شد.
طي اين مراسم به عنوان ميراثي ماندگار در دومين جمعه از مهر ماه جمعي از شخصيتهاي مذهبي، كشوري و لشگري در جوار بارگاه امامزاده سلطانعلي بن امام محمد باقر(ع) حضور داشتند.
روستاي "اردهال" يا "اردهار" در فاصله ۴۰كيلومتري غرب كاشان و در محور ارتباطي كاشان دليجان واقع است.
اين منطقه به لحاظ قرار گرفتن قتلگاه امامزاده سلطانعلي بن امام محمد باقر(ع) از اهميت ويژهاي نزد شيعيان و به خصوص مردم متدين كاشان برخوردار است.
در اين منطقه كه يك سوي آن به شهر تاريخي و مذهبي "نراق" ميانجامد، نيايشگاههايي كوهستاني در رشته كوهها و ارتفاعات وجود داشته و به همين دليل مركزيت منطقه اردهار يا اردهال به معناي كوه و يا رشته كوه مقدس ناميده شده است.
اردهال پس از شهادت حضرت سلطانعلي بن محمدباقر(ع) به دست اشرار به مشهد اردهال و به سبب آيين هرساله شست و شوي تخته قالياي كه پيكر پاك آن شهيد بر روي آن شست و شو شده و بنا بر روايات تاكنون نگهداري ميشود، به مشهد قالي معروف شده است.
امامزاده سلطانعلي فرزند بلافصل امام محمد باقر(ع) در اوايل قرن دوم هجري به دعوت اهالي مردم فين و كاشان به منظور ترويج دين مبين اسلام عازم اين منطقه شد.
اين حضرت پس از يك جنگ نابرابر به مدت ۱۳روز سرانجام همانند جدش سيدالشهدا(ع) در صحنهاي شبيه به كربلا به همراه جمعي از ياران خود به شهادت رسيد.
پس از رسيدن خبر شهادت امامزاده سلطانعلي(ع) به فين و چهل حصاران (كاشان فعلي) مردم اين مناطق پياده و سواره و با چوب و چماق خود را به قتلگاه شهيدان اردهال رساندند.
اين عاشقان ولايت و امامت پيكر پاره پاره شده حضرت را براي غسل دادن از قتلگاه به سوي نهري كه اكنون به نهر "شاهزاده حسين" معروف است حمل كردند و پس از تشييع و اقامه نماز بر پيكر آن حضرت وي را با احترام به خاك سپردند.
فينيها پس از خاكسپاري براي خونخواهي حضرت قيام كردند و با چوب و چماق به تعقيب قاتلان و دشمنان آن حضرت پرداختند و با خود عهد كردند كه هر سال در دومين جمعه فصل پاييز كه مصادف با روز خاكسپاري امامزاده سلطانعلي(ع) است به پابوس آن حضرت آمده و اين واقعه را با برگزاري مراسم قاليشويان زنده نگه دارند.
نويسنده "تاريخالايمان قم" با اشاره به سنت قالي شويان در روز موعد قاليشويي يادآور ميشود: هر طايفهاي(فين و خاوه و چهل حصاران) در اين روز به وراثتي كه دارند قالي را گرفته و در آب ميكشند.
امروز جمعه بر آمدن آفتاب خيل عظيمي از ارادتمندان و مردان و جوانان در حاليكه لباس سياه و عزا بر تن و چوبهاي دستي تراشيده در دست داشتند و ريش سفيدان و بزرگان دسته در جلو كنار جوي آب ايستاده بودند با شعارهاي حسين، حسين كه تداعيگر عاشورا است و چرخاندن چوبهاي دستي در بالاي سر خود، فاصله حدود ۸۰۰متري ميان دو امامزادگان حضرت سلطانعلي(ع) و امامزاده حسين (ع) از فرزندان امام زينالعابدين(ع) را به طرف آستانه مقدسه امامزاده سلطانعلي(ع) طي كردند.
پس از ورود دسته عزادار به صحن آستانه، ديگر عزاداران و زايراني كه از شهرها و مناطق اطراف به مشهد اردهال آمده بودند به ياد مصايب كاروان كربلا و اباعبداللهالحسين(ع) به سينه زني و نوحهخواني پرداختند.
بعد از پايان نوحهخواني و عزاداري، دسته فينيها با بالا بردن چوبهاي تراشيده خود و حركت دادن آنها با شعار يا حسين يا حسين در ميان صحن و جمعيت عزادار به چرخش درآمدند.
در همين حال جمعي از مردم خاوه(روستايي در نزديكي امامزاده) كه داخل بقعه و در كنار ضريح مطهر امامزاده حضور دارند قالي پيچيده شده را همچون نگيني در بر گرفته و به عزاداري ميپردزند.
در اين احوال عدهاي از چوب به دستان فيني براي در اختيار گرفتن قالي آغشته به خون كه نمادي از خفتگاه شهيد اردهال است همراه با معتمدان و ريش سفيدان خاوه به سوي صحن و در حرم امامزاده(ع) حركت ميكنند.
شور و هيجان عزاداري در هنگام تحويل قالي به اوج خود رسيده و اين گروه عزادار پس از تحويل گرفتن قالي به ميان جمعيت بازگشتند.
پس از عزاداري در ميان جمعيت فينيها كه قالي را بر دوش دارند، براي غسل و شستشو در حالي كه پيشاپيش آنها چوب به دستاني در حركتند، از سمت صحن صفا آستانه خارج شد و به همراه خيل عزاداران به سوي نهر جنب بقعه شاهزاده حسين(ع) بار ديگر به حركت در آمدند.
در كنار اين نهر عزاداران دور قالي حلقه زده و در حاليكه سر چوبهاي خود را وارد آب نهر ميكنند قطرات آب باقيمانده بر سر چوب را روي قالي ميپاشند و قاتلان و دشمنان حضرت سلطانعلي(ع) را لعن ميكنند.
پس از شستشوي اين قالي مقدس آن را بر دوش گرفته و در حالي كه شعار يا حسين از ته دل بر ميكشند با چرخش دوباره چوبهاي خود و انجام نوحهخواني و سينهزني از گذرگاه شرقي آستانه وارد صحن موصوف به صحن فينيها ميشوند.
پس از ورود به صحن و چند بار چرخيدن به دور صحن در نهايت قالي شسته شده را به بزرگان خاوه كه در انتظار تحويل گرفتن آن هستند طبق سنت هر ساله تحويل ميدهند.
آيين قالي شويان اگر چه پس از سخنراني يكي از شخصيتهاي مذهبي پايان يافت ولي تا غروب امروز جمعه با موجي از زايران و جمعيت عزادار روبرو است كه به رغم مشكلات راه ارتباطي مشهد اردهال به كاشان و مشهد اردهال به دليجان به زادگاه خود باز ميگردند.
آيين قالي شويان از ۱۳۰۰سال پيش تاكنون هر ساله در دومين جمعه مهر ماه و با حضور جمعي از قشرهاي مختلف مردم سراسر كشور به ويژه اهالي منطقه برگزار ميشود
(يكي از سنن ديرين مردم فين كاشان، از قرون اوليه اسلامي تاكنون، مراسمي است به نام «قالي شويان» كه در نزديك ترين جمعه به روز17 مهر ماه در مشهد اردهال كاشان به ياد شهادت سلطان علي فرزند امام محمدباقر (ع) برگزار مي شود.
از چند روز قبل، سيل جمعيت از قبيل پير، جوان، زن و مرد براي شركت در اين آيين به مشهد اردهال هجوم مي آورند.
در صبح اين روز هزاران تن ازفيني هاي چوب به دست (اهالي فين كاشان) در محل چشمه ي آبي كه در كنار بقعه شاهزاده سلطان حسين قرار دارد (محل شستن قالي) گرد هم مي آيند و با شعار ياحسين ياحسين به طرف مرقد سلطان علي بن محمدباقر (ع) حركت مي كنند و در صحن «صفا» همراه با سايرين و با حضور چند تن از علماء و شخصيتهاي مذهبي مراسم را با تلاوت آياتي چند از قرآنمجيد آغاز مي كنند. در ادامه مردم به نوحه خواني و عزاداري مي پردازند و پس ازدقايقي چند فيني هاي چوب به دست يكي از قالي هاي داخل حرم را جهت شستن از خدامامامزاده تحويل مي گيرند. سپس قالي را لوله كرده و بر دوش مي كشند و با حمايت چوبهاي خود آن را از صحن «صفا» خارج مي نمايند و در حالي كه الم و كتل هايي در جلو حمل مي نمايند حسين حسين گويان، قالي را به طرف چشمه آبي كه در كنار بقعه شاهزاده سلطان حسين روان است مي برند. سپس قالي شويان قالي را به آب انداخته، چوبهاي خود رابه آب زده و قالي را خيس مي كنند و بعد از دقايقي چند در حالي كه قالي خيس را درپناه چوبهاي خود سر دست گرفته اند حسين حسين گويان به طرف محل برگزاري مراسم «مرقدسلطان علي بن محمدباقر (ع) » برمي گردند و در «ايوان سرداري» (در ورودي حرم) به خدام تحويل مي دهند. هنگام تحويل قالي مراسم به اوج خود مي رسد. قالي شويان يكپارچه شور و هيجان بر سر و روي خود مي زنند. زيرا دلشان رضا نمي دهد كه قالي راتحويل دهند و پس از دقايقي عزاداري مراسم پايان مي پذيرد.
اين قالي سمبل جنازه مطهر امامزاده است و قالي شويان همانند جسدي كه مي خواهند به خاك بسپارند دل نمي پوشند كه قالي را (جنازه را) تحويل دهند. در طول مراسم حمل قالي غير از اهالي فين هيچ كس ديگري حق دست زدن به قالي را ندارد و تنها با عزاداري و سينه زني مي توانند جمع قالي شويان را همراهي كنند.)
شهر كاشان به روايت تاريخ و تاريخ نويسان از آن جمله شهرهاي متعصب و وفادار به تشيع علوي است كه زبانزد خاص و عام است و حتي در فرهنگ عامه مردم اين تعصب به ولايت و نفرت از دشمنان اهلبيت را مي توان به وضوح ديد.
عيد غدير بعد ازعيد باستاني نوروز مهمترين و با ارزش ترين عيد در نزد مردم كاشان است. شور و حال وصف ناپذيري كه در اين عيد وجود دارد در اعياد ديگر همچون فطر و قربان ديده نمي شود و دليل آن همانطور كه بيان شد به خاطر عشق و علاقه اي است كه مردم اين شهر به مولا علي بن ابيطالب(ع) دارند.
در عيد سعيد غدير خم رسم بر آن است كه صبح روز عيد به ديدار و دست بوسي سادات و ذريه اميرالمومنين(ع) مي روند و با مصافحه كردن و گفتن اين عبارت درحالت ملاقات «الحمد الله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية اميرالمومنين والائمه عليم السلام» اداي احترام به سادات مي نمايند و سادات نيز ضمن پذيرائي با شربت و شيريني و اهداء هديه اي به رسم ياد بود از مهمانان قدرداني مي نمايند.
در اين روز مردم بهترين و زيباترين لباسهاي خود را مي پوشند، خود را معطر به بهترين عطرها مي نمايند و با چهره اي خندان و شادمان به خواهران و برادران ايماني خود تبريك مي گويند. در اين روز افراد بسياري روزه مي گيرند و به مومنين قرض و اطعام مي دهند.
مردم اعتقاد دارند پولي كه به عنوان هديه از سادات گرفته اند نبايد خرج نمايند بلكه به عنوان تبرك و بركت در نزد خود نگهداري كنند.
در شب عيد غدير در مساجد و حسينيه ها مراسم جشن و سرور و مولوديه خواني برپاست. همچنين در منازل سادات و علما نيز مداحان و شاعران در وصف مولا علي(ع) و غديرخم مولوديه خواني مي نمايند.
سادات نيز چند روز مانده به عيد غدير خم اقدام به خانه تكاني و گردگيري منازل خود مي كنند و خود را آماده پذيرايي از شيفتگان ولايت علوي مي نمايند.
بنا بر مدارك و منابع و ماخذ، دوستداري اهل بيت (ع) و نيز علاقه به «آل عصمت و طهارت» در كاشان به اواخر قرن اول هجري قمري بر مي گردد كه بارزترين شواهد آن را مي توان در اجراي مراسم سوگواري و نيز نماد و نشانه هاي متعدد عزاداري پيدا كرد. مردم كاشان در قالب دستجات عزاداري در ماه محرم با تشكيل مجالس عزاداري هفتگي تحت عنوان مجالس «فوق العاده» به استقبال محرم مي روند. از نيمه دوم ذيحجه دستجات عزاداري خيابان ها، معابر و كوچه هاي هر محله را با نصب پرچم هاي مشكي، سبز، قرمز آذين بندي مي كنند. در طول اين مدت اكثر دستجات به چاپ و انتشار اعلاميه مبني بر زمان، مكان و مدت عزاداري و همچنين تعيين روز سوگواري در بازار شهر مي پردازند. غبار روبي و سياه پوش نمودن حسينيه ها، تكايا و مساجد با پرچم هاي سياه، پخش پرده ها و كتيبه ها چند روزي قبل از ماه انجام مي گيرد. به طور كلي در كاشان مجالس عزاداري از شب اول محرم شروع و تا اواخر ماه صفر ادامه مي يابد كه اوج برپايي اين مجالس از شب اول تا شب شانزدهم محرم است كه به شب «شش امام حسين (ع)» معروف مي باشد. در طول اين شب ها هيات ها در مراكز خود به روضه خواني و عزاداري پرداخته و اغلب در پايان مراسم با صرف شام از عزاداران پذيرايي مي كنند. هر دسته عزادار در حسينيه، تكيه، مسجد محله مربوطه به عزاداري مي پردازند. برخي از دستجات كه فاقد مركز يا حسينيه هستند در منازل شخصي افرادي كه براي كسب ثواب، خانه خود را به حسينيه يا تكيه تبديل مي كنند، به سوگ مي نشينند.
دسته هاي عزاداري كه تعداد آنها به بيش از سيصد دسته مي رسد در قالب دسته هاي سينه زني و زنجير زني با نام يكي از ائمه (ع) و چهارده معصوم (ع) شكل گرفته اند كه خود را غلام، و ائمه را كه هيات خود را به آن منسوب مي دهند «ارباب» خود خطاب مي كنند. هر كدام از اين هيات ها داراي تشكيلات هيات امنا يا هيات ريسه، رييس، ناظم، ميان دار و .....است . مسئله قابل توجه ديگر تقسيم كار در بين اعضا يك دسته است. صندوق دار (حساب دار) برقي، تاسيساتي، قهوه چي (چاي ريز) چاي بده، آشپز، سفره بده، (مسئول وسايل صوتي) و ديگبر (فردي كه در گذشته ديگ هاي آشپزي هيات را به نقاط ديگري مي برد) و غيره از جمله وظايفي است كه افراد عهده دار مي شوند و افرادي هم كه قادر به انجام كار اجرايي نيستند با كمك مالي و نذورات در اداره هيات خود سهيم مي شوند.
به هر حال گروهي از دسته هاي عزادار نمادها و نشانه هائي را در اختيار داشتند كه اغلب به آن شناخته مي شدند. علم، كتل، توغ جريده يا جريته، شش گوشه، نهر علقمه، شط فرات و نخل از جمله نماد هايي هستند كه در پيشاپيش هيات عزادار نشان مي شدند.
بنا بر سنتي ديرينه و نوبت از پيش تعيين شده تقريبا تمام دسته هاي عزاداري در يكي از روزهاي دهه اول ماه محرم با تشريفات و برنامه ريزي قبلي به بازار شهر رفته به عزاداري مي پردازند. كه رفتن دسته عزاداري به بازار با همياري و كمك چند دسته همجوار كه حالت رقابتي در بين آنها نباشد صورت مي پذيرد. معمولا رسم بر اين است كه شب قبل از روز بازار هيات ها در پي دعوت به حسينيه هيات كمك خواه رفته تا بتوانند 1 روز بازار با آن همنوا و هماهنگ شوند كه در پايان مراسم شب و نيز مراسم عزاداري روز بازار با شام و ناهار از عزاداران پذيرايي مي شود. ورود دسته ها به بازار از سمت دروازه دولت و بازار مسگرها و سمت پا نخل و بازار گذرنو است كه پس از طي كردن بازار و بازارچه ها در تيمچه (امين الدوله) مراسم را ختم مي نمايند.
اولين دسته عزاداري كه به بازار مي رود، دسته اي است به نام «چاووش عزا» كه در آخر ين روز ذيحجه يعني يك روز قبل از شروع ماه محرم به بازار شهر مي آيد و مردم را از فرا رسيدن ماه محرم مطلع ساخته و نيز كسبه ها و بازار را از جهت استقبال از هيات دستجات عزادار آماده مي كند. اكثر اعضا اين هيات مداحان اهل بيت (ع) هستند كه هر كدام در مسير راه اشعاري را در رثاي امام حسين (ع) و واقعه عاشورا مي خوانند. در پيشاپيش آن پيرمرد سالخورده اي كه پيراهن ، قبا، عبا و كلاه مشكي به تن مي كند و بيرق «سياه به دوش مي گيرد اين اشعار را مي خواند:
چاووش حزن غم از بيابان كربلا شد قاصد عزاي شهيدان كربلا
اين ماه منع آب رندان گشته شيعيان از ظلم اهل كوفه به مهمان كربلا
و كمي عقب تر عزاداران مرثيه خوان، اين بيت شعر را قرايت مي كنند:
محرم شد محفل به روي ناقه ها بسته همه اسباب ماتم را به سوي كربلا بسته
اين دسته عزا مربوط به محله پشت مشهد كاشان است، از سمت بازار مسگرها وارد شده در تيمچه امين الدوله مراسم خود را ختم مي كنند.
سقاها گروه ديگري از عزاداران هستند كه در طول دهه اول ماه محرم بابستن لنگي به كمر و انداختن مشك سقائي به دوش و جام هاي فلزي به دست در بازار شهر بين عزاداران ظاهر مي شوند و به سقايي ميپردازند.
تشرف به مسلك سقايي در سنين نوجواني بر اساس نيت پدر و مادر مبني بر اين كه فرزندشان هميشه سالم و تندرست بماند طي مراسمي به تشريفات خاص انجام مي گرفته است كه شرح آن از حوصله اين بحث خارج است. البته در كاشان چهار دسته عزاداري به نام دسته ي سقاها از روز اول تا چهارم محرم به بازار شهر مي آيند كه ذكر مخصوص آنها دو بيت ذيل است :
ماه عزاي خسرو لب تشنگان شد بانك مصيبت بر زمين و آسمان شد
چون خسرو لب تشنگان عزم سفر كرد يكباره اندر راه جانان ترك سفر كرد
دسته هاي ديگر هم در هنگام ورود به بازار ا شعار خاص خود را مي خوانند.
روز يازدهم محرم هزاران نفر از نقاط مختلف كشور و حتي جمعي از گردشگران كشورهاي خارجي كه طرفدار آيينها و عزاداري سنتي هستند به نوشآباد ميروند.
آيينهاي سنتي شهر نوشآباد كه در 8 كيلومتري شمال كاشان در دل كوير مركزي واقع شده از شامگاه هجدهم ذيحجه با مراسم سقاخواني در مراكز هيات مذهبي آغاز ميشود. جماعتي عزادار در حسينهها به صورت حلقههاي عزا گرد هم نشسته و با آهنگي محزون و ريتمي خاص اشعاري بينقاب و بيدروغ را در وصف واقعه كربلا قرائت ميكنند.
سقاخوانان در شامگاه 29 ذيحجه با حركت در كوچهها آغاز ماه محرم را به همگان اعلام ميكنند. سقاخواني در روز عاشورا نيز انجام ميشود. سادات هيات هاي حسيني با شالهاي سبز بر گردن پيشاپيش هيات سينهزني و به دنبال «كشتهها» و علم و «ذوالجناح» به سقاخواني ميپردازند.
از جمله آيينهاي مذهبي نوشآباد زنگ حيدري است كه با اعتقادات مردم اين خطه گره خورده است و از تقدسي خاص برخوردار است زنگ حيدري به منبر چوبي هيات حسيني بسته شده است.
خيمهكوبي و خيمهبرداري از ديگر مراسم نوشآباد است. عصر روز هشتم محرم كارواني از اسب و شتر حركت قافله حسيني در روز دوم محرم به كربلا را بازآفريني ميكند كه سپاهيان يزيد آنها را به سرزمين كربلا رهنمون ميكنند و آنگاه كه كاروان به جايگاه مخصوص خيمهها رسيد خيمههاي منسوب به اهل بيت را برپا ميكنند .
روز يازدهم محرم حماسه كربلاي 61 هجري در آيين سنتي ـ مذهبي خيل عرب تكرار ميشود. در عصر روز يازدهم محرم در جايگاه خيمهها تعزيه برپا ميشود فرزند پيامبر شهادت ميرسد و لشگريان يزيد به خيمهها هجوم ميآورند.
با تازيانه زنان و كودكان را مينوازند و با گرزهاي آتشين خيمهها را به آتش ميكشند و سرهاي بريده را بر فراز نيزهها آورده و اهل بيت مظلوم حسين(ع) را سوار بر مركب بيجهاز به اسارت ميبرند. جماعتي كه سر و روي خود را با پارچههايي مشكي پوشاندهاند و به همراهي مردان سپيدپوش.
روز يازدهم محرم هزاران نفر از نقاط مختلف كشور و حتي جمعي از گردشگران كشورهاي خارجي كه طرفدار آيينها و عزاداري سنتي هستند به نوشآباد ميآيند و در جايگاه مخصوص كه براي بازديدكنندگان درنظر گرفته شده مراسم را از نزديك مي بينند.
صنايع دستي ، ميراثي ماندگار قصيده اي از ملك الشعرا بهار در مدح كاشان باد آباد مهين خطه كاشان كه مدام
مهد هوش و خرد و صنعت و بينايي بود
هر كه برخاست به هر پيشه ز شهر كاشان
در فن خويشتنش فرط توانايي بود
معني كاش جميلست و ظريفست و از اوست
لغت كشي ، كش معني رعنايي بود
كش و كشمير و دگر كاشمر و كاشغر است
جاي هايي كه عبادتگه بودايي بود
لغت كاسه و كاس است هم از كاشه و كاش
معبد و جايگه جشن دلاسايي بود
آجر و كاسه رنگين را كاشي خواندند
وين هم از نقش خوش و لون تماشايي بود
لغت كاسه و كاس است هم از كاشه و كاش
زآنكه پر نقش گل و بوته مينايي بود
در تمناي خوشي نيز بگويند : ايكاش
در فراق توام آرام و شكيبايي بود
صنعت كاشي از اينجا به دگرجاي رسيد
كاين هنر ويژه اين شهر به تنهايي بود
فرش زيباش كنون شهره دهر است چنانك
زري و مخمل او شاهد هر جايي بود
وز ولاي عليش فخر فزونست ولي
مردم كاشان پيوسته تولايي بود
صورت و صوت نكو را هم از ايام قديم
با بني القاسان همدوشي و دربايي بود
مردمش را ز هواي خوش و انفاس لطيف
صوت داوودي و الحان نكيسايي بود
گفت اين جامه ي جانبخش به نوروز بهار
گرچه افسرده دل از عزلت و تنهايي بود
مذهب: زبان:
مذهب مردم اين شهر، شيعه اثني عشري است چنان كه بواسطه ايمان راسخ، زهد و تقواي بي نظير شيعيان آن از صدر اسلام تا كنون با نام دارالمومنين در صدر شهرهاي شيعه نشين قرار گرفته و به نيكي از آن ياد شده است. به طوري كه در زمان صفويه كاشان پايتخت مذهبي ايران شناخته شده بود. از قرنها قبل عده اي از يهوديان نيز در كاشان ساكن بوده اند كه از دوره صفوي تعداد آنها زياد بوده ليكن امروزه تعداد كمي از آنان در اين شهر اقامت دارند. ياقوت حموي نيز در معجم البلدان در مورد ايمان مردم كاشان مي نويسد:
«عده اي از علويان ساكن كاشان منتظرند كه صبح فردا قائم آنان ظهور كند و در هر طلوع، مسلح سوار بر اسب به خارج از شهر مي روند و متاسف بر مي گردند.»
زبان مردم اين شهرستان فارسي است. ولي در روستاهاي حاشيه شهر، زبان رايجي و تاتي رواج دارد كه اصل آن در واژه هاي فارسي دري يا فارس قديم است. ضرابي در تاريخ كاشان مي نويسد: مردم بلوك (حومه) را زباني ديگر است كه اهل شهر از فهم معاني آن بي خبرند و آن را زبان رايجي گويند كه داراي واژه هاي دري فراواني است.