|
سوم فروردين 1388: ساعت 4 صبح يك روز تعطيل بيدار شدن كمي ديوانگي ميخواهد كه به حول و قوه الهي من و برادرم وعمويم به اندازه لازم وكافي از آن بهره مند بوديم .شال و كلاه كرديم و به اندازه يك وانت؛ بار و بنديل برداشته به طرف اتوبان قم حركت كرديم. پس از حدود 3 ساعت رانندگي در توقفگاهي كه در كنار اتوبان براي مسافرين تهيه شده بود ايستاديم تا هم سري به دستشويي هاي عمومي بين راهي زده باشيم و هم صبحانه اي بخوريم.اصولا از نظافت و پاكيزگي در اين جاها حرف زدن كار احمقانه و مسخره اي است .بهر حال از توقفگاهي كه همه جور امكانات رفاهي (البته در تخيلات ما) را داشت به سختي دل كنده و راهي شهر كاشان شديم . بعد از حدود 2 ساعت رانندگي ديگر به كاشان رسيديم . در مبدا ورودي شهر چادري بر پا شده بود كه جهت راهنمايي مسافرين بود و نقشه اي نيز به ما دادند؛كه انصافا كمك كننده بود.البته اين سنت پسنديده در اكثر شهر هاي ما وجود دارد كه تابلو هاي راهنما را براي مسافرين طوري نصب مي كنند كه مسافر محترم مجبور شود حتما نقشه را بخواند و كمي در شهر مورد نظر گردش كند و بعد به طور اتفاقي وارد خياباني شود كه طبق نقشه بايد مسير خود را از آنجا ادامه مي داد وسپس كلي از اين كشف خود شاد و خوشحال شود. اگر تمام شهرهاي توريستي دنيا از اين كار شهرداري هاي زحمتكش ما الگو برداري كنند همه توريستهاي دنيا شاد و خرسند خواهند شد.باري راه را به طرف آران و بيد گل ادامه داديم وطبق توصيه رييس گروه جناب عمو سعيد قرار شد اول به شهر زير زميني نوش آباد برويم.لذا قبل از رسيدن به آران طبق تابلوي راهنمايي كه استثناأ در محل مناسب نصب شده بود به سمت نوش آباد تغيير مسير داديم.(البته تابلوهاي نصب شده اداره راه شهرستان ها وضعيت خيلي بهتري نسبت به تابلوهاي داخل شهر دارند) . به هر حال به نوش آباد رسيديم.البته تابلوهاي اين مسير به ميمنت و مباركي پرده هاي رنگ و رو رفته اي بودند كه مسافرين را به سمت نوش آباد راهنمايي ميكرد.و صد البته كه همين پرده ها خودشان جاذبه هاي توريستي به حساب مي آيند وجهت جذب گردشگران حرفه اي نصب شده اند.